یادم می آید سال ۸۵ بود و ما دانشجویان سال دوم پزشکی. از حضور در کلاس های عصرگاهی در هوایی که به گرمی میزد کلافه بودیم. واحد درسی غیر اختصاصی، شلوغی کلاس و خستگی و خواب آلودگی و پیش بینی همان نطق های تکراری وملال انگیز ما را بی حوصله تر می کرد و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل …
در آن سال برای دانشکده پزشکی، استاد معارف جوانی آمد. مدت زمان زیادی از حضور استاد جوان ( که به نظر نمی آمد بیش از ۴-۵ سال از ما دانشجویان بزرگتر باشد) نگذشت که موجی از جنبش های فکری به وجود آمد. نکاتی در ذهن ها جرقه زد. سیلان سوال همچون جریانی از انرژی از فرد فرد ما عبور کرد و پیش بینی ها
را درباره ملال آور بودن این کلاس، دگرگون کرد.
بیان شیوا در کنار ذهن قدرتمند و شخصیت منحصربفرد استاد که بنظر من ناشی از ترکیب جادویی: “ایمان”، “نبوغ” ، “تفکر” و “تقوا” و “سخت کوشی” بود حتی بر سختی و سماجت ذهن های چالش طلب دانشجوهای آن روز فاتح بود و تا مدتها صحبت هایش زبان به زبان و سینه به سینه نقل می شد… .
و شاید خود او هرگز ندانست و هنوز هم نداند که در آن دورانی که ما در اوج تاثیر پذیری و الگوجویی و حقیقت یابی بودیم مسیر زندگی چند تن از ما را برای همیشه تغییر داد. اما اینکه چرا و چگونه!؟ چون او خود تجسم آنچه که میگفت بود…
آن روزها در گروهها و گفتگوهای دوستانه، صحبت از او زیاد بود: اینکه دانشجوشدن در رشته مهندسی دانشگاه چمران را با درس وبحث حوزوی جایگزین کرد و آگاهانه و خودخواسته پا در مسیر طلبگی نهاد. اینکه ده سال دوره عمومی تحصیل حوزوی را در مدت چهار سال تمام کرده و در کسوت استادی به محل تحصیل دیروز خود برگشته و برای همانها که با هم وارد حوزه شده بودند استادی کرد.. .
حالا در بهمن ۱۴۰۲ در یکی از گروهای شبکه اجتماعی، بی مقدمه خبری دیدم با عنوان: ” رد صلاحیت علمی شیخ رضا حیدری در انتخابات خبرگان رهبری …”
تعجب کردم! با خودم اندیشیدم آن درخت باثمری که آن روزها، هفده سال پیش دیده بودم حالا احتمالا پر ثمرتر شده، آن اندیشه، آن ذهن، آن ایمان و اراده … اما این همه بی مهری چرا!؟
یک جستجوی کوتاه در اینترنت کافی است تا انبوه تالیفات و سخنرانی ها و مصاحبه های او را به دست آورند و بر اساس آن به توانایی علمی اش پی ببرند… بی درنگ یاد این جمله افتادم: اگر میخواهی کشوری را نابود کنی افراد خُرد را بر کارهای بزرگ بگمار و افراد بزرگ را بر کارهای خُرد …
بر خودم لرزیدم و بر کشورم ترسیدم …
مردی بزرگ در سودای کاری بزرگ به میدان آمده و مبادا کنار نهاده شود…
دکتر معصومه فرهمند فر، دانش آموخته پزشکی عمومی از دانشگاه جندی شاپور اهواز و برد تخصصی پاتولوژی از دانشگاه شهید بهشتی تهران. ۱۰ بهمن ۱۴۰۲
https://betabnews.ir/?p=65191