الف) تحول در مفهوم صلح* : در گذشته صلح به مفهوم عدم جنگ و به عنوان فضیلتی اخلاقی به حساب می آمد که التزام به آن صرفا توجیهی اخلاقی داشت، و ساز و کار حقوقی مبتنی بر ضمانت اجرا نیز در این ارتباط وجود نداشت. اما امروزه شاهد شکل گیری و توسعه روز افزون تعریفی جدید از مفهوم صلح در رویه تحولات حقوق بین الملل می باشیم. در پی وقایع و تحولات بین المللی در قرن اخیر و بویژه پس از جنگ های خانمان سوز جهانی (که ناشی از عدم توجه به ارزش مفهوم صلح بود) ،مفاهیم صلح و امنیت مفهوم گسترده تری یافتند. به گونه ای که امروزه صلح دیگر به معنای در میان نبودن رویارویی و جنگ نظامی نیست بلکه صلح تحت تاثیر آرمان ها و مصالح عام بشری و واقعیت های اجتماعی شامل فقر، گرسنگی، انحطاط محیط زیست و نقض حقوق بشر قرار گرفته است. بنابراین نکته بسیار مهمی که دانسته و یا ندانسته توسط مخالفین و ناقضان صلح نادیده گرفته می شود این است که: بر اساس موازین و رویه جدید حقوق بینالملل یعنی تفسیر گسترده و موسع از مفهوم صلح، دامنه تهدیدات علیه صلح و امنیت بین المللی از مفهوم سنتی آن فراتر رفته است. بر این اساس دامنه صلاحیت ها و اختیارات شورای امنیت به عنوان بازوی اجرایی سازمان ملل متحد در زمینه حفاظت از صلح گسترش چشمگیری یافته است. به همین دلیل هم اکثر تحریم های شورای امنیت در ارتباط با مسائل و مشکلات داخلی کشورها در ارتباط با نقض حقوق بشر صورت می گیرد به عنوان نمونه تحریم علیه سومالی ، رواندا، هائیتی، میانمار،عراق( دوره صدام حسین) و بسیاری موارد دیگر به علت اقدامات غیر صلح آمیز ناشی از نقض حقوق بشر و به خطر افتادن امنیت جهانی صورت گرفته است.به عبارت دیگر رویه حاکم بر حقوق بین الملل بیانگر گسترش دامنه مفهوم صلح و تهدید نسبت به امنیت بین المللی به اموری مانند نقض فاحش و حقوق بشر و تاثیر مخرب آن بر صلح و امنیت بین المللی می باشد. در همین راستا شورای امنیت بر مبنای قوانین و مقررات حقوق بین الملل این اختیار را یافته است که با صدور قطعنامه و اعمال تحریم های اقتصادی، نظامی و سیاسی و حتی مجوز کاربرد زور بر اساس فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد اقدام کند. بند شش و هفت ماده دوم منشور نیز این اختیار را به شورا داده است که درباره موارد تهدید علیه صلح ورود جدی نماید. و حتی کشورهای غیر عضو را نیز در این ارتباط مورد خطاب قرار داده است. می توان درک کرد که این تاکید فراوان منشور سازمان ملل متحد بر مفهوم صلح، ناشی از فاجعه انسانی برجا ماندن بیست و پنج میلیون نفر قربانی ناشی از جنگ های جهانی بوده است. لذا منشور سازوکاری حقوقی طراحی نموده است که در چارچوب آن صلح و امنیت بین المللی تضمین و مورد حفاظت و حمایت نهادهای گوناگون بین المللی قرار بگیرد. صدور قطعنامه های ۶۸۸ مبنی بر محکوم کردن دولت عراق به خاطر فشار بر شخصیت های انسانی و نقض حقوق بشر بدلیل سرکوب کردهای شمال و شیعیان جنوب عراق ۷۳۳و۷۴۶و ۷۹۴ در مورد سومالی قطعنامه ۱۲۰۷ درباره نقض حقوق بشر در کوزوو همچنین قطعنامه های ۷۵۲،۷۵۸،۷۷۰،۷۷۱، ۷۸۸۷ درباره یوگسلاوی سابق و موارد بسیاری از این دست مبنی بر نقض حقوق بشر در همین چارچوب قابل توجه و بررسی است.اهمیت آرا این نهاد تا جایی است که به لحاظ حقوقی در صورت تکرار و تعدد موارد نقض حقوق بشر و تهدید علیه صلح جهانی شورای امنیت می تواند بر اساس فصل هفتم منشور درباره کشوری خاطی اقدامات تنبیهی از جمله مجوز حمله نظامی صادر نماید. ضمن اینکه بر مبنای تفسیر پذیرفته شده از ماده دوم منشور، شورای امنیت صلاحیت تاسیس دادگاه های کیفری ویژه به منظور رسیدگی به موارد نقض صلح جهانی را دارا می باشد و در همین راستا نیز دادگاه کیفری برای یوگسلاوی، رواندا، و… را تشکیل داد. بر این اساس پارادایم ایجاد شده در حقوق بین الملل بیانگر در نظر گرفتن ارتباط مستقیم و تنگاتنگ میان صلح و حقوق بشر و امنیت بین المللی در سایه محدود شدن حاکمیت هاست. ورود جدی به حفظ صلح و رعایت حقوق بشر و حتی پیشگیری از به خطر افتادن صلح و امنیت بین المللی بوسیله صدور قطعنامه و یا حتی صدور مجوز مداخله در زمینه های مرتبط با حقوق بشر از این واقعیت ناشی می شود. اهمیت صلح در حقوق بین الملل نوین تا جایی که علی رغم اصل سنتی آزادی اراده دولت ها در پیوستن به معاهدات بین المللی، شورای امنیت سازمان ملل متحد برخی کشورها از جمله عراق، لیبی، افغانستان را بدلیل اقدامات غیر صلح آمیز ملزم و مجبور به پیوستن به پروتکل های صلح آمیز مانند منع تولید و گسترش صلاح های کشتار جمعی نموده است و کشورهای مزبور نیز به ناچار عضویت در کنوانسیون های مذکور را پذیرفتند و این وقایع رویه ای جدید را در خصوص حفظ صلح ایجاد و بنا نهاده است. بنابراین ساز و کار طراحی شده در حقوق بین الملل بیانگر اعمال و گسترش هزینه های سنگین بر انجام اقدامات غیر صلح آمیز توسط دولتهاست که این امر، اهمیت و ضرورت توجه و پرداختن به مفهوم صلح را دو چندان می کند، بر همین اساس در برخی دانشگاه های برتر جهان رشته ای بنام صلح شناسی تاسیس شده است.
پیامدهای اهتمام و التزام به نهاد صلح :موارد عینی قرن اخیر هم حاکی از این واقعیت است که تا زمانی که تضمین التزام و احترام به صلح به گفتمان رایج تبدیل نشود نمی توان انتظار تامین ثبات و امنیت را داشت در سطح ملی نیز چنانچه حاکمیتی در محاسبات خود بر میلیتاریسم و ماجراجویی های نظامی گرایش داشته باشد در دراز مدت در زمینه تامین مشروعیت و مقبولیت ملی در سطح داخلی و خارجی با مشکلات جدی و اساسی مواجه خواهد شد در این راستا هزینه های سرسام آور و هنگفت مادی و معنوی ناشی از اقدامات غیر صلح آمیز غیر قابل کتمان است. لذا وقایع قرن اخیر تایید کننده این فرضیه می باشد که ناهمدلی و ناهماهنگی با اصل صلح و کوبیدن بر طبل جنگ هیچ دستاورد مثبتی نه تنها برای جوامع بشری بلکه حتی برای دولت ها هم در پی نخواهد داشت، از نمونه های عینی آن می توان به حمله نظامی ژاپن به خاک چین و تصرف استان منچوری و تلاش برای استقرار دولت دست نشانده ، حمله اندونزی به مالزی و اخراج هر دو کشور از سازمان ملل متحد ، جنگ هند علیه ولایت پاکستان،حمله آلمان به اتریش و تلاش برای الحاق اطریش به آلمان و از دست رفتن سرمایه های مادی و معنوی غیر قابل جبران به تبع آن اشاره کرد که در مجموع و به اختصار مبین این نکته بنیادین است که دستاوردهای التزام به صلح بسیار مفیدتر، کارآمدتر و مقرون به صرفه تر از تاکید بر اقدامات غیر صلح آمیز است.
مزایای صلح در اسناد حقوق بین الملل : حاکمیت های خردمند در سایه توجه و احترام به صلح برای جامعه خود اعتبار و منزلت نزد افکار عمومی جهانی می آفرینند و این اعتبار بعنوان مهم ترین و بزرگ ترین سرمایه در اختیار تامین منافع ملی قرار می گیرد. بعنوان مثال قوانین و مقررات حقوق بین الملل، شرط صلح دوستی را یکی از معیارهای اصلی جهت عضویت کشورها در ارگان های حقوقی بین المللی مانند شورای اقتصادی و اجتماعی، کمیساریای عالی حقوق بشر، شورای حقوق بشر، شورای امنیت و سایر ارگان های زیر مجموعه خود قرار داده است واضح است که درخواست های مکرر برخی کشورها بر همین اساس رد می شود و به محلی برای بی اعتبار شدن این دسته کشورها تبدیل شده است . بنابراین واضح است که هر چقدر یک کشور میزان پایبندی خود به اصل صلح را بیشتر نشان دهد وضعیت مطلوب تری در عرصه های بین المللی خواهد داشت ضمن اینکه شهروندان آن کشور نیز به دلیل برخورداری از استاندارهای زندگی صلح آمیز رضایت بیشتری از حاکمیت خود خواهند داشت و سرمایه اجتماعی دچار معضلاتی مانند سرخوردگی و یاس اجتماعی و فرار مغزها نخواهد شد لذا مجموعه این پازل ها در کنار یکدیگر به تشکیل جامعه عقلانی و صلح دوست و نهایتا مطلوب کمک شایانی خواهد نمود اما در فضای عدم ،وجود فرهنگ صلح شاهد افزایش خشونت و بزهکاری اجتماعی، گسترش شکاف های اجتماعی خطر فروپاشی در ابعاد سیاسی و فرهنگی و از آن به بعد توسعه نیافتگی خواهیم بود.
ازسوی دیگر صلح با ثبات و امنیت سرمایه گذاری و تامین قدرت نرم پیوندی عمیق و ناگسستنی دارد باید توجه داشت که درسایه صلح و در فضای با ثبات و امن، سرمایه گذاری و در نهایت رشد اقتصادی محقق می شود حتی نهادهای مالی جهانی مانند بانک ترمیم و توسعه، صندوق بین المللی پول نیز بر مبنای قوانین و مقررات مربوطه شرط صلح دوست بودن کشورها را بعنوان یکی از شروط مهم جهت برخورداری از تسهیلات و مزایای مالی خود در نظر می گیرند.
همچنین رعایت قواعد بازی در عرصه روابط بین الملل یکی از مهم ترین اصول برقرای روابط و مناسبات میان کشورها در نظر گرفته می شود بر این اساس صلح آمیز بودن عملکرد یک دولت بصورت مستقیم و غیرمستقیم نیز بر نوع نگاه، سطح برقراری روابط سایر کشورها تاثیر بسیار مهمی دارد. اجازه تاسیس سفارتخانه در کشورهای دیگر و ارتقا از سطح کنسولگری به سفارت،مساله منع روادید و اعتبار یافتن گذرنامه کشورها از جمله فاکتورهایی است که متاثر از عملکرد دولت ها در زمینه صلح می باشد بنابراین مجموع عوامل مذکور نشان دهنده تاثیر عمیق دو مدل هماهنگی و یا تضاد با صلح بر سرنوشت جوامع بشری است انتخاب هر کدام از این راه ها در پرتو خرد جمعی می تواند واکنش یا حمایت حقوق بین الملل را در پی داشته باشد.