در روزهای اخیر پیرامون اخلال در برگزاری یک کنسرت و لغو سایر کنسرتها در اهواز بحث های مختلفی در فضای رسانه ای و مجازی خوزستان در گرفته است. این اتفاق همزمان با یک موضوع مورد مناقشه دیگر یعنی برخوردها با مساله پوشش زنان و دختران روی داده است.
الف- شاید در نگاه اول، به این موضوعات به مثابه مناقشاتی در حوزه مسائل اجتماعی نگریسته می شود در حالیکه با تحلیلی عمیق تر می توان دریافت که این قبیل رویدادها برون داد وضعیتی در هم تنیده از مسائل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی هستند. در واقع “سیاست” به مثابه حلقه وصل دو حوزه دیگر یعنی “اقتصاد” و “جامعه” به میدان آمده است.
مساله این است که پس از خروج ترامپ از برجام و فشارهای ظالمانه و حداکثری او برای زمینگیر کردن دولت سابق و فشار به مردم ایران، جریانی سیاسی در کشور از فضای بوجود آمده برای کنار زدن یک جریان سیاسی دیگر در کشور استفاده نمود و با تاکید بر اینکه مسائل اقتصادی و معیشتی مهمترین مساله و دغدغه مردم است و نباید فشارهای خارجی و تحریم ها را با زندگی و اقتصاد مردم گره زد، قائل به یکدستی و همسویی در ارکان تصمیم گیری و تصمیم سازی کشور بوده اند. نتیجه این رویکرد، رئیس جمهور شدن سیدابراهیم رئیسی بود.
حالا با گذشت یکسال از آغاز بکار دولت سیزدهم، نه تنها فشارهای اقتصادی بر مردم کمتر نشده است بلکه با حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی و برخی بی سر و سامانی های دیگر در مدیریت اوضاع اقتصادی، شاهد افزایش سرسام آور قیمت ها و همزمان سیاست دولت مبنی بر عدم افزایش حقوق و دستمزدها بوده ایم و دولت کنونی تقریبا اولین دولت بعد از انقلاب است که در اولین سال فعالیت خود این چنین نمره منفی اقتصادی از مردم می گیرد که برخی نظرسنجی های معتبر نیز حکایت از این موضوع دارد.
از همین روی به نظر می رسد تغییر کانون توجه و تعارض در فضای عمومی از “اقتصاد” به “جامعه” راهبردی است که “سیاست” پیش روی هواداران دولت گذاشته است (و البته منظور از “جامعه” نیز در اینجا برساخت برخی مسائل و چالش ها در فضای اجتماعی است و گرنه جامعه و مسائل آن تعریفی بس گسترده تر و واقعی تر دارد.)
در این راهبرد، چالش ها و بگو مگوها از پیرامون مسائل اقتصادی به مسائل مربوط به حوزه اجتماعی و از جمله آزادی های فردی شیفت داده می شود و موافقان و مخالفان پیرامون آن به جدال می پردازند. نوعی سیاست زدایی با راهبردی سیاسی، برای به حاشیه بردن مشکلات و مطالبات اصلی مردم.
ب- پیامدهای این رویکردِ کاملا سیاسی و تلاش برای تغییر کانون توجهات چه خواهد بود؟
ب/۱- شاید این رویکرد، در ابتدا در تغییر کانون توجه و تمرکز جامعه- بویژه بخشی از طبقه متوسط- موفق شود اما در میان مدت چالش هایی فراروی به ثمر رسیدن اهداف این رویکرد وجود خواهد داشت.
اول آنکه طبقه متوسط[به بالای] جامعه ایرانی [که در دهه ها قبلتر طبقه ای غالبا سیاسی بود] در وهله اول بیشتر طالب ارزش های ابراز وجود، آزادی های فردی و سپس آزادی های سیاسی و تشکل یابی اجتماعی است. هر مزاحمتی برای ارزش های و آزادی های نوع اول، آنها را که اتفاقا از قدرت جریان سازی برخوردارند به سمت خواسته های سیاسی تر سوق خواهد داد. به همین دلیل است که در ادوار قبل نیز محدودیت در این حوزه ها، محرّک نسل های جدید و فرزندان طبقه متوسط ایرانی برای گرایش به جریانات سیاسی که با رویکردهای سلبی و محدودیت زا در جامعه مخالفت می کند، بوده است. بعنوان مثال جملات معروف حسن روحانی در رقابت انتخاباتی سال ۹۶ (شما اینها را نمی شناسید، من اینها را می شناسم، اینها روزی می خواستند در پیاده روها دیوار بکشند) ناظر به همین تحلیل است و نگرانی از ایجاد محدودیت ها بر زندگی شخصی و آزادی های فردی شهروندان، باعث شد تا تب سیاسی جامعه بویژه حضور جوانان در ساعات پایانی رای گیری هم بالا برود و در پیوند با موفقیت دولت در توافق برجام، روحانی با نسبت آرایی به مراتب بالاتر برای دور دوم پیروز شود.
در واقع یک چالش جدی رویکرد هواداران دولت کنونی برای تلاش در جهت تغییر کانون حواس و توجه مردم از “اقتصاد” به “جامعه” در رقابت های سیاسی داخلی است. بعبارتی فشار اقتصادی بر اقشار فرودست جامعه و آن بخش هایی که چندان بدنبال سبک های نو زندگی شهری و آزادی های فردی و کنسرتها و… نیست، همچنان برقرار است و مجادلات پیرامون این قبیل مسائل، احتمالا اثر چندانی بر توجه و دغدغه های اقتصادی آنها و نگاه منفی شان به دولتمردان نخواهد داشت.
اما طبقه متوسط که اتفاقا او هم در حال حاضر تحت فشارهای اقتصادی قرار گرفته است اما بواسطه تغییرات گریزناپذیر سبک زندگی و نیاز به فضاهای شاد اجتماعی و ارزش های ابراز وجود، پذیرای محدودیت های اجتماعی نیست و در برابر آن واکنش نشان خواهد داد که مصادیق و نمادهای آن را در فضای مجازی می بینیم و انواع کمپین هایی که در برابر گشت ارشاد و مسائل مربوط به حجاب و برگزاری کنسرتها و… از آن جمله اند. این وضعیت می تواند بخش هایی از جامعه بویژه طبقه متوسط- که معمولا آرای خاموش و بعضا خاکستری- معرفی می شوند را به تحرک وا دارد و در عرصه سیاست داخلی بویژه در فضای انتخاباتی فعالتر کند.
ب/۲- چالش مهم دیگر این رویکردِ تغییر کانون نگاه و توجه از مسائل اقتصادی به چالش در حوزه اجتماعی، بهره برداری خارج نشینان است. آنها نبض جامعه را در دست دارند. خوب می دانند نقاط حساس طبقه متوسط کنونی جامعه ایران کجاست.
در سال های اخیر افراد و رسانه هایی چون مسیح علی نژاد و شبکه های من و تو، ایران اینترنشنال و…، بر مسائل مربوط به حجاب و آزادی های فردی تمرکز کرده اند و اثرات آنها و جذب بخش هایی از جامعه توسط آنان را نمی توان منکر شد، بویژه با محدودیت هایی که در داخل برای طیف هایی مانند اصلاح طلبان ایجاد می شود.
برساخت نوعی نوستالوژی از دوران پهلوی و جا زدن آزادی های فردی بجای آزادی های سیاسی رمزنگار استراتژی این جریانات برای پیوند دادن نسل جدید جامعه ایرانی با مساله “سلطنت” است. آنها بواسطه غریزه و هم خواست اکتسابی نسل های جدید و طلب آزادی های فردی توسط آنان، خود را میدان دار مخالفت و مبارزه با محدودیت ها در ایران نشان می دهند. شعارهایی که بعضا به سود رضاشاه در اعتراضات و تجمعات مختلف داده می شود ناشی از بهره برداری سیاسی سلطنت طلبان و رسانه های حامی آنها و البته عدم انتقال تجربه زیسته ی جامعه ایرانی از مشروطه تاکنون به نسل های نوی جامعه است، نسلی که شناختی از گذشته تاریخی آزادی و دموکراسی خواهی اش و اختناق سیاسی دوره پهلوی ندارد و همزمان شعار “مرگ بر دیکتاتور” و “رضاشاه روحت شاد” می دهد!
آنهایی که تاکتیک تغییر تمرکز و توجه جامعه از مسائل اقتصادی به چالش بر سر آزادی های فردی و اجتماعی را طراحی نموده اند آیا به پیامدهای این سیاست زدایی ها هم فکر کرده اند؟
پ-به زعم نگارنده، پیرامون این چالش ها باید گفتگو کرد. پاک کردن صورت مساله(اقتصاد) و پرت کردن حواسها از مسائل اصلی، راهی برای حل اساسی نمی گشاید و چه بسا خود سیاستگزاران و برنامه ریزان و متولیان امور را هم به این جاده اشتباه ببرد که همین روش اداره امور درست است و با همین فرمان می شود به جلو رفت و پوشیده نیست که نتیجه ی اجتناب ناپذیر چنین باوری در متولیان امور، عدم حل مسائل سیاست خارجی، در جا زدن اقتصادی و عقب افتادن از قافله توسعه یافتگی و افزایش شکاف های دولت-ملت و تضعیف سرمایه های اجتماعی و اعتماد عمومی و میدان بازی دادن به خارج نشینانی است که هر ساله دلارهای آمریکایی و رسانه های عربستانی و انگلیسی فربه ترشان می کند.