فرهنگ، مجموعه پیچیدهای از دانشها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات و هرچه که فرد بهعنوان عضوی از جامعه از جامعهی خویش فرا میگیرد تعریف میشود.
ادوارد تایلور (۱۹۱۷–۱۸۳۲)
فرهنگ سرشار از معانی ذهنی و رفتاری است که جامعه را مملو از نمادها، نشانهها، هنجارها، ناهنجاری ها و… میکند. اصولا فرهنگ بر پایهی تنوع زیستی و فکری گوناگون، خود را معرفی میکند. فرهنگ را میتوان از دیدگاههای مختلف مورد بررسی و کاووش قرار داد. از جمله؛ دید اجتماعی، دینی و حتی اقتصادی. فرهنگ نقش تاثیرگذاری بر روند بهبود زندگی بشری دارد؛ زیرا انسانها را با دیدگاههای گوناگون آشنا کرده، از دل آن، جامعه انسانی را به سمت پیشرفت و کارایی بهتر حرکت می دهد . فرهنگ، از سویی این پیشرفت را از راه آموزش جمعی، موثر و میسر می سازد تا تجارب و دانسته های مندرج در این آموزش به نسلهای بعدی امکانپذیر شود، و از سویی با خودپالایی و روند تکاملی خود، جامعه را با بالندگی و رشد همراه می سازد.عنصر ذاتی و ماهوی فرهنگ در روند متعالی شدن انسان تجلی یافته به گونه ای که زودودن پلشتی با بینش دقیق و جامعی که فرهنگ به انسان اعطا می کند، هر جامعهای را به سمت ایدهی آرمانی شدن سوق داده و آن را منزه از ناراستی و در راستای تعالی روح انسانی حرکت میدهد.
فرهنگ شامل هنر، ادبیات، علم، آفرینشها، فلسفه و دین است. فرهنگها دارای عناصر بسیارند که بهطور آمیزه و ناآمیزه ی در جامعه شناورند و درست از میان خودآگاه و ناخودآگاه اجتماعی عبور میکنند. راهکارهای شایعی که در یک جامعه وجود دارد، حاصل و پیامد عناصر تشکیل دهندهی فرهنگ آن جامعه هستند. چنانچه از بابت این وضعیت، فرایندهای تبیینشدگی و دستهبندیها در راستای تبادل اطلاعات شکل میگیرد و تنها متوجه جایگاه انسان است که چهطور خود را با محیط و عوامل پیرامونش تطبیق دهد.
یکی از این ممکن شدگیها، وضعیت هنر است. هنر این رسالت را بهنوعی در جهت رسیدن به تعالی روح بشری بهکار میبرد و ظرفیتهای بالقوهی آن را بر اساس برداشتهای متفاوت به جامعه عرضه میکند. شاید بتوان گفت یکی از مهمترین گذرگاه هایی( گزاره هایی؟) که میتواند این بهبود فرایند را در جهت پیشرفت به کار برد، همین ذات هنر است که بر اساس نه تنها زیبایی، بلکه با ترویج ارتباطات انسانی، ایدهها را روی آن بنا گذاشت.
تولستوی میگوید:برای اینکه هنر را دقیقاً تعریف کنیم، پیش از همه لازم است که بدان همچون وسیلهی کسب لذت ننگریم؛ بلکه هنر را یکی از شرایط حیات بشری بشناسیم آنگاه که، به زندگی این چنین نگریستیم، ناگزیریم که هنر را یکی از وسایل ارتباط میان انسانها بدانیم.
بهطور اخص، وقتی رخدادی در نگاه تحلیلی ما از زاویهدید هنر دچار تفسیرهای متعدد گردد، یعنی ما توانستهایم آن را از حجمی که شاکلهاش را احاطه کرده، کمی کاستهایم. یعنی آن را از یک معنای ضمنی، سبک و رها ساختهایم و به سمت ذات و جوهر آن حرکت دادهایم. این وضعیت تا زمانی رخ میدهد که ما از کلیت تفسیرها رها و با پدیدهای خالص از آن رسیده باشیم تا بهواقع با ماهیت اصلی پدیده روبهرو شویم. یکی از ویژگیهای هنر همین است. اگرچه هنر، نگاهی مشاهدهگر نسبت به تمام پدیدهها دارد و خود را از قطعینگری و تکسویی دور نگه میدارد اما، بر اساس فرایند زیباییشناسی، انسان همواره در جهت آرام نگه داشتن روح سرکش خود، دست به هر امر لذتبخش که توامان زیبایی تولید میکند میزند. در این بین رسالت هنر نشان دادن تمام تمایزات، تشابهات و فرقههای گوناگون فکری و اندیشهایست. درکل فرهنگ و هنر، با برخورداری از امر زیبایی، جایگاهی بس عظیم در نزد انسان داشته و با توجه به سبقهی تاریخی زندگی بشر، میتوان این احترام و نوع نزدیکی را در وجود آن از آثار بهجا گذاشته بهعینه دید.
به نقلی، هر فرهنگی هم سازنده و هم بازتاب دهنده سیستم ارزشی یک نظام اجتماعی است. در یک مفهوم جامع میتوان گفت که دانش و هنر، مظاهر این بازنمایی هستند در حالیکه دانش در جهتی شدیداً عقلانی و تجربی گام برمیدارد و تنها با شعور انسان سر و کار دارد، اما هنر چیزی است اداراکی و شهودی که با احساس سر و کار دارد که این جنبهی غیر عقلانی و احساسی فرهنگ، همانند جنبهی علمی آن قدمتی طولانی دارد. تنها یک فرهنگ واقعاً فراگیر میتواند زمینه بلوغ یک وحدت در احساس به وجود آورد.
با به وجود آوردن زیرساختها و نهادهای موثر در ایجاد بسترسازی فرهنگی، میتوان ایدهپردازی نمود و همانطور که متون جامع و کاملی همچون کتب مقدس، در زمینه ای از شرایط و عوامل محیطی و اندیشهای قبل از خود، تمایزات عجین شده با زندگی را به وضوح نشان میدهند، از راه تربیت دینی و آموزشهای جمعی توانستند هنجارها و ناهنجارهای موجود در محیط را شناسایی و موجبات تعالی روح انسانی را مد نظر قرار داده یا فراهم نمایند. فرهنگها سازندهی مکاتب بزرگ انسانیاند که روابط بین ملل مختلف) را تسهیل و موجبات همسویی و اشتراک مساعی آنها را ایجاد می کنند.
لازم به ذکر است که هر فرهنگی ریشه در تاریخ دارد و با خوانش تاریخ میتوان رهیافتهایی برای برونرفت از معضلات و ناهنجاریها پیدا نمود تا فرهنگی پویا و بر اساس ذات هنر که همان زیبایی و کسب دانش است، حرکت نمود.
https://betabnews.ir/?p=25816